Tuesday, April 1, 2008

از عشق و مارسل پروست

*
*
پروست و عشق
*
*
یادم هست چند سال پیش که البته روایت اش را یک باری هم در وبلاگ«لاو فور...»که نازنین مریم، آن را مدیریت می کرد،(دیگر دود شده است) در بخش کامنت هایش از روزی نوشتم که در کتاب فروشی از فروشنده خواستم که مجلد های کتاب قطور «مارسل پروست» ، یعنی "در جست و جوی زمان از دست رفته" را برایم بیاورد تا بخرم! ایشان هم رفت تا مابقی جلدهای کتاب را بیاورد و آورد. دیدم کتاب ها اسیر موریانه شده است و من به قول امروزی ها فکم افتاد! غمین شدم! چرا که با آن قیمت دیگر نمی توانستم جایی این کتاب را بخرم. پس بی خود نبود که این کتاب را با این قیمت اندک عرضه می کرد. ر
*
سال ها گذاشت و با وبلاگ «مریم» نازنین آشنا شدم که در تحلیل آثار ِ «شهیار قنبری» گاهی از پروست و اثرش یاد می کرد! خلاصه او باعث شد به این جریان پروست جدی تر نگاه کنم و به سمت اش خیز بردارم. ر
*
کتابی منتشر شده است از سوی نشر« مرکز» که گزیده هایی را مترجم توانای اثر« مهدی سحابی» از این کتاب ، انتخاب کرده است. این گزیده از هشت مجلد کتاب برای زنده گی امروز و وقت نداشته مان یک غنیمت است!! خود جناب «سحابی» در مقدمه ی کتاب می نویسد: «می گویند کتاب خوان ها دو دسته اند، آنهایی که جستجو را خوانده اند و آنهایی که نه. یعنی که آدم بعد از خواندن این کتاب آدم دیگری می شود و دنیا و احساس ها و عواطف را جور دیگری می بیند. پس این کتاب شاید این حُسن اضافی را هم داشته باشد به کسانی که جستجو را نخوانده بودند امکان بدهد همچو چیزی حقیقت دارد یا نه، که اگر داشته باشد آن وقت حیف اگر آن را نخوانده باشندر
*
من هم از این کتاب ِ گزیده، از بخش «عشق» پاره هایی را گزیده ام تا چه در نظر افتد!! ر
*
*
***
*
ر * حس می کردم دوست داشتن و خوش بودن یکی نیست. ر
*
ر * در زنده گی چیزی که دوست داریم مهم نیست، خود ِدوست داشتن مهم است. ر
*
ر * آن بیماری همه گانی که عشق نامیده می شود او را وامی داشت که گه گاه باور کند که (معشوق اش) دوستش دارد_ همچنان که همه ی آدم ها را وامی دارد. ر
*
ر *عشق، و رنجی که همزاد آن است، همانند مستی می تواند همه چیز را در نظر آدمی دگرگون کند. ر
*
ر * باید یا رنج نکشیدن را انتخاب کرد یا دوست نداشتن را. ر
*
ر * اگر بخواهیم قانون کنجکاوی های عاشقانه مان را در جمله ای خلاصه کنیم، باید آن را در نهایت ِ فاصله ای بجوییم که میان زن ِ یک نظر دیده و زنی هست که نزدیکش رفته، نوازشش کرده ایم. ر
*
ر * در جدایی، سخنان مهرآمیز را کسی می گوید که عاشق نیست، چه عشق مستقیمن بیان نمی شود. ر
*
ر * کم تر تحمل ِ اشکی را داریم که خود به چشم کسی می آوریم. ر
*
ر * عشق، هر کسی را صاحب چیزهایی می کند که فقط از آن ِ کسی است که دوست می دارد. ر
*
*
*
1387/1/14

No comments: